jebril
دو شنبه 14 مرداد 1392برچسب:, :: 13:38 ::  نويسنده : hr ashouri

عمق بیتی چیست؟

 

بسیاری از عکاسانی که در عکاسی دیجیتال تازه‌کار می‌باشند، در مواجهه با عبارت عمق بیتی Bit Depth دچار سردرگمی می‌شوند. می دانند که چیزی در رابطه با کیفیت تصویر است و اینکه هر چه عمق بیتی بالاتر باشد کیفیت بهتر است، ولی دقیقا نمی دانند عمق بیتی به چه معنا است. در این نوشتار می‌خواهیم نگاهی گذرا  و ساده به این موضوع بیندازیم تا موضوع برای شما روشن شود.     قبل از هر چیز چند مورد اصولی را با هم مرور می‌کنیم . بیت کوچکترین واحد اطلاعات است که تنها می تواند مقدار 0 یا 1، سیاه یا سفید، روشن یا خاموش و خلاصه فقط 2 حالت را در خود ذخیره سازد. هر 8 بیت یک بایت را تشکیل می‌دهد که در این صورت قادر به ذخیره 256 حالت مختلف خواهد بود یعنی 2 به توان 8 حالت.

بیشتر وسایل دنیای دیجیتال بر روی تصاویر 8 بیتی کار می کنند. مثلا پرینتر جوهر افشان و نیز مانیتور شما از این جمله می‌باشند. این بدان معنی است که برای تشکیل تصویری که شما مشاهده می‌کنید در هر نقطه فقط از  8 بیت اطلاعات استفاده شده است.     بهمین خاطر مثلا شما علاقمند نیستید که یک تصویر سیاه و سفید را بر روی یک پرینتر جوهر افشان فقط با جوهر مشکی پرینت کنید. پرینتر فقط قادر به ایجاد 256 طیف خاکستری  از سیاه کامل تا سفید است که تقریبا برای برای یک تصویر زیبا کافی نیست. در عوض شما تصویر را با جوهر رنگی پرینت می‌کنید که در آن سه رنگ اصلی وجود دارد و از ترکیب آنها با یکدیگر می توان 16 میلیون طیف مختلف از خاکستری ایجاد نمود که بیشتر از حد نیاز است!     8 بیت یا 24 بیت؟     آنچه که در هنگام صحبت از عکسهای 8 بیتی گیج کننده است این است که ما می گوییم که عکس از سه رنگ اصلی تشکیل شده و بنابر این باید تصویری 24 بیتی (3*8=24) داشته باشیم. بجای استفاده از 8 بیت برای نشان دادن یک رنگ می توانیم از 12 یا 16 بیت استفاده نماییم. یک تصویر 16 بیتی می‌تواند دارای 65536 سطح مجزا از اطلاعات بجای 256 سطح موجود در تصویر 8 بیتی باشد. حتما می‌توانید تصور نمایید که در 24 بیت طیف رنگهای قابل دستیابی چقدر وسیع می‌شود. ولی قضیه اینجاست که در اینجا تعداد بیتهای یک رنگ از هر نقطه را بیان می ‌کنند، یعنی وقتی گفته می‌شود تصویر 8 بیتی در واقع در عکس رنگی با سه رنگ اصلی، همان 24 بیت را داریم. در یک عکس 16 بیتی نیز در واقع در هر نقطه 48 بیت از اطلاعات را داریم. در تصویر 48 بیتی قابلیت تعریف میلیاردها رنگ در هر نقطه به وجود می‌آید.     تئوری جالبی است، نه؟ اما برای یک عکاس چه چیزی اهمیت دارد؟     اسکنرها و تراشه‌های ثبت تصویر     تمام  تراشه‌های ثبت تصویر در اسکنرها و دوربین‌های دیجیتال قادر به تولید تصاویر 24 بیتی می‌باشند. بعضی قابلیت ایجاد تصاویر 36 بیتی و بعضی از اسکنرهای پیشرفته و دوربین های حرفه‌ای می‌توانند حتی عکسهای 48 بیتی ایجاد نمایند.     محدوده نیاز ما کجاست و محدودیت‌ها و مشکلات چیست؟    

مزیت اصلی استفاده از یک تصویر با بیت بالا این است که وقتی بخواهید در فتوشاپ تنظیماتی بر روی سطوح رنگی Levels یا منحنی ها Curves انجام دهیدنسبت به زمانی که روی یک تصویر با عمق بیتی پایینتر کار می‌کنید، اطلاعات بیشتری در اختیار دارید. تغییر محدوده طیفی یک فایل با بیت بالا  که دارای 65536 سطح می‌باشد در مقایسه با فایلی با بیت پایین که فقط 256 سطح دارد، به این معنی است که وقتی با استفاده از تنظیمات سطوح و منحنی‌ها  اطلاعات فشرده یا گسترده می‌شود، داده های بیشتری برای کار کردن وجود دارد. در یک تصویر با بیت پایین براحتی بین نقاط فاصله خالی ایجاد می‌شود که باعث حالت پوستری در عکس شده و با یک تغییر ناگهانی در رنگ یا روشنایی تصویر، خودش را نشان می‌دهد.    تصویر فوق این موضوع را بخوبی نشان می‌دهد. محدوده کنتراست این عکس از محل روشنایی خورشید تا سایه‌های واقع در دامنه کوه بسیار گسترده می‌باشد و برای داشتن عکس خوب قبل از گرفتن عکس پیداست که باید روی آن کمی اصلاح دستی صورت گیرد. این عکس با استفاده از یک اسکنر بصورت 48 بیتی اسکن شده تا حداکثر داده برای کار کردن بر روی عکس وجود داشته باشد.بعد از تنظیم منحنی‌ها و تراز رنگی عکس برای نمایش روی اینترنت و پرینت به 24 بیتی تبدیل شده است. در تصویر زیر هیستوگرام عکس فوق را بعد از تمام این تغییرات مشاهده می‌نمایید.   

اولین مشکلی که هنگام بالا بردن عمق بیتی یک تصویر جلوه می‌کند دوبرابر شدن اندازه فایل آن است. حتی با بریدن 30 درصدی تصویر قبل از اسکن، فایل اسکن شده این تصویر 6*7 cm با رزولوشن 3200 به بیش از 30 مگابایت رسید. این بدان معنی است که یک کامپیوتر با 1 گیگابایت رم نیز برای کار کردن بر روی این تصویر در فتوشاپ باید کلی زور بزند. دومین نقص این است که فتوشاپ در کار بر روی تصاویر 32 و 48 بیتی در بعضی فانکشن‌ها دارای محدودیت می‌باشد. مهمترین این محدودیت‌ها عدم قابلیت استفاده از عملکرد تنظیم لایه ها یا Adjustment Layers می باشد. اگر با فتوشاپ کار کرده باشید میدانید که این تابع یک عملکرد حیاتی و موثر در کار بر روی تصاویر در فتوشاپ می‌باشد. ولی شما می‌توانید از Level یا Curve بر روی تصویر بیت بالای خودتان استفاده نمایید و وقتی این تنظیم‌های اساسی انجام شد با استفاده از گزینه  Image / Mode / 8 bits/channel تصویر را به 8 بیتی تبدیل نموده و بقیه کارها را بر روی عکس انجام دهید. آنچه که من انجام می دهم این است که ابتدا تصویر بیت بالای خودم را با نامی که نشانگر این است که این تصویر 48 بیتی یا RAW است ضبط می‌کنم. یعنی ابتدا این تصاویر را روی یک CD میریزم و برای ترشی گذاشتن! کنار می‌گذارم. چون قیمت CD ارزان است و ضمن جلوگیری از پاک شدن ناخواسته تصویر از روی هارد از اسکن طولانی مدت مجدد در آینده نیز مرا بی‌نیاز می‌کند. خلاصه از آنجا که اندازه فایل تصاویر بیت بالا بسیار بزرگ است، اسکن آنها بسیار کند  است و کار کردن بر روی آنها دارای محدودیت است، اصلا توصیه نمی‌شود که تمام تصاویر را در این حالت اسکن یا عکاسی کنید. استفاده از این حالت فقط هنگامی منطقی است که فکر می‌کنید مجبورید روی سایه روشنهای شدید در عکس کار کنید. هنگامی که در مورد فایل عکس دوربین های دیجیتنال بحث می‌کنیم، بهتر است در مورد عکسهایی که جنبه هنری و دقت بالا دارند از فرمت RAW 48 bit استفاده شود تا بعدا بتوانید از حداکثر امکانات ممکن قابل دستیابی در آن عکس استفاده نمایید. حال انتخاب با شماست، بین حجم بالای فایل و مشکلات مربوط به آن و کیفیت بالای عکس یکی را انتخاب نمایید.  

منبع : luminous-landscape

دو شنبه 14 مرداد 1392برچسب:, :: 13:12 ::  نويسنده : hr ashouri

آموزش عکاسی دیجیتال - کیفیت تصویر ۱- پیکسل و رزولوشن

کیفیت تصویر ۱- پیکسل و رزولوشن

 

پیکسل (Pixel)

پیکسل، کوچک ترین بخش یک تصویر دیجیتال است. پیکسل می تواند اندازه های مختلف و اشکال متفاوتی به خود بگیرد، از خط و نقطه گرفته تا مربع و چند ضلعی. اگر چه در اکثر عکس های دیجیتال، پیکسل ها به شکل مربع (دوربین های کنن و نیکون) و یا چند ضلعی (برخی از دوربین های فوجی فیلم) هستند. واضح است هر چه تعداد پیکسل ها در یک عکس بیشتر باشد، عکس از جزئیات بیشتری برخوردار است.

از مهمترین ویژگی های پیکسل این است که هر پیکسل می توان تنها حاوی یک رنگ باشد. البته رنگ هر پیکسل می تواند خود ترکیبی از چند رنگ باشد اما پیکسلی وجود ندارد که مثلا نیمی از آن به یک رنگ و نیم دیگر به رنگ دیگر باشد.

از آنجا که امروزه در تصاویر دیجیتال با تعداد بسیار زیادی از پیکسل ها روبرو هستیم از واحد رایج مگاپیکسل (Mega Pixel) برای شمارش کل پیکسل ها استفاده می شود. هر مگا پیکسل برابر با یک میلیون پیکسل است.

 

رزولوشن تفکیک (Resolution) رزولوشن مشخص کننده اندازه پیکسل هاست. از آنجا که اندازه پیکسل های تصویری امروزه بسیار کوچک (در حد کسرهایی از میلی متر هستند)، برای سهولت درک و مقایسه، از مفهوم رزولوشن استفاده می شود که برابر است با تعداد پیکسل بر واحد طول مثل اینچ و سانتی متر. بنابراین اگر رزولوشن عددی بالاتر داشته باشد، تعداد پیکسل ها در واحد طول بیشتر بوده، یعنی پیکسل ها کوچک ترند.

در عکس هایی با اندازه و شرایط یکسان، هر چه رزولوشن بالاتر باشد، تصویر با جزئیات و وضوح بیشتری ثبت می شود و در واقع با توجه به کوچک تر بودن اندازه پیکسل ها، می توان عکس را بزرگ تر کرد بدون اینکه پیکسل ها به طور مجزا قابل رویت شوند.

عکس زیر تصویری از یک سوژه را با شرایط یکسان و رزولوشن های متفاوت نشان می دهد. البته باید توجه داشت که هر چه اندازه پیکسل ها کوچک تر شود، حساسیت آنها به نور کمتر شده و امکان بروز نویز بیشتر است. (منبع تصویر زیر)



در عکاسی دیجیتال، رزولوشن با واحدهای رایجی چون DPI یا Dot Per Inch (نقطه بر اینچ) و یا PPI یا Pixel Per Inch (پیکسل بر اینچ) نشان داده می شود. اما در استفاده از این واحدها نباید اشتباه کرد.

از آنجا که در عکس دیجیتال با پیکسل سر و کار داریم نه نقطه، بنابراین واحد مناسب PPI است. مثلا در دوربین Canon EOS-1Ds Mark III، تعداد پیکسل های مفید سنسور آن ۲۱ مگاپیکسل بوده و اندازه سنسور ۳۶mm در ۲۴mm است. با چند عملیات ساده ریاضی می توان تشخیص داد که رزولوشن سنسور در این دوربین در حدود ۱۹۴۵PPI است.

از سوی دیگر، عموما چاپگرها، رنگ را به صورت نقطه ای بر روی کاغذ یا هر شی دیگر قرار می دهند، در نتیجه در مورد پرینترها و چاپ به طور عمومی، معمولا از واحد DPI (نقطه بر اینچ) استفاده می شود. بنابراین ممکن است ما عکسی با رزولوشنی برابر۲۴۰۰PPI داشته باشیم و با کیفیت ۳۰۰۰DPI چاپ شود. لذا این ها دو مقوله جدا هستند که یکی رزولوشن عکس و یکی رزولوشن چاپ را نشان می دهند.

با توجه به مطالبی که تاکنون گفته شد می توان نتیجه گرفت هر چه تعداد کلی پیکسل ها در یک عکس بیشتر باشد و ابعاد پیکسل ها کوچک تر (عکس بزرگ تر و رزولوشن بالاتر)، عکس می تواند از جزئیات تصویری (دقت) بیشتر برخوردار باشد. بنابراین، مثلا در شرایط یکسان  یک عکس ۲۲ مگاپیکسلی با رزولوشن ۲۰۰۰PPI از نظر ثبت جزئیات دقتی به مراتب بیشتر از یک عکس ۱۰ مگاپیکسلی با رزولوشن ۱۰۰۰PPI دارد. اما باید توجه داشت که همیشه تعداد پیکسل یا رزولوشن بالاتر به تنهایی نشانه دقت بالاتر نیست.

مثلا بین دو عکس ۱۵ مگاپیکسلی، عکسی که رزولوشن بالاتری دارد از نظر ثبت جزئیات دقیق تر است. اگر چه در این مثال، عکسی که رزولوشن پایین تری داشته، اندازه بزرگتری دارد.

به طور خلاصه، معمولا هر چه عکس بزرگ تر و رزولوشن بالاتر باشد، دقت عکس در ثبت جزئیات بیشتر خواهد بود. به همین دلیل است که با رزولوشن یکسان، عکس قطع متوسط نسبت به عکس قطع کوچک دارای دقت بیشتری در جزئیات تصویری است.

البته باز باید توجه داشت گاهی افزایش رزولوشن می تواند اثرات منفی چون افزایش نویز روی تصویر داشته باشد. در زمان مقایسه تجهیزات عکاسی دیجیتال با هم، به دلیل مسائلی از این دست است که بررسی دقیق جنبه های گوناگون ضرورت پیدا می کند.

علیرغم اهمیت درک صحیح رزولوشن و مقادیر متناسب آن در کاربردهای مختلف، بعضا برداشت ها و قوائد اشتباهی در میان دست اندرکاران رواج یافته که باعث بروز اشکلات فنی شده و بسیاری از جامعه حرفه ای، از عکاسان و ادیتورها گرفته تا متصدیان چاپ و طراحان وب سایت های اینترنتی و نرم افزارها را دچار سردرگمی و اشتباه می کند. از این رو، در ادامه به رزولوشن مناسب در دو مقوله مرسوم چاپ و نمایش از طریق نمایشگرها و مانیتور اشاره می شود.

 

رزولوشن استاندارد برای چاپ امروزه دستگاه های چاپگر ممکن است قابلیت چاپ با رزولوشن های بسیار بالا مانند ۳۲۰۰DPI و بالاتر را داشته باشند، اما رزولوشن مناسب در دستگاه های چاپگر ممکن است متفاوت از یکدیگر و متفاوت با حداکثر قابلیت چاپگر باشد.

معمولا در دستورالعمل ها و راهنماهای یک چاپگر، به رزولوشن های مناسب در آن دستگاه خاص اشاره شده که تصویر حاصل از نظر رزولوشن، برای چشم انسان مناسب است. مثلا چشم انسان در آن رزولوشن خاص، تصویر را به صورت یکدست می بیند نه به صورت تصویری پر از نقطه های رنگی و سیاه و سفید.

براساس تحقیقات آزمایشگاهی، یکی از رزولوشن های مناسب برای چاپ، حدود ۳۰۰DPI است که در اکثر غریب به اتفاق چاپگرها، فارغ از حداکثر قابلیت پرینتر، می تواند تصویری مناسب برای چشم انسان تولید کند و در واقع چشم نمی تواند نقاط تشکیل دهنده تصویر را به طور مجزا تشخیص دهد.

تعیین رزولوشن ۳۰۰DPI ریشه در صنعت چاپ دارد. در چاپ افست امروزی CMYK، حداقل از حدود ۱۳۳ خط در اینچ استفاده می شود و چشم نتیجه حاصل را به صورت یکدست می بیند. این ۱۳۳ خط برابر همان ۱۳۳DPI است اما از آنجا که در زمان پرینت به دلایل تکنیکی، حدود نصف اطلاعات تصویری از بین می رود یا اصطلاحا ریزش می کند، برای اینکه نتیجه ای حدود ۱۳۳DPI داشته باشیم، نیاز به فایل تصویری با رزولوشن دو برابر، یعنی حدود ۲۶۶DPI داریم. درصدی را هم برای داشتن انعطاف در اندازه و مسائل دیگر در نظر می گیرند و در نتیجه عدد ۳۰۰DPI عددی مناسب فرض می شود.

البته همان گونه که اشاره شد رزولوشن مناسب به عوامل متعدد فنی وابسته است و از این روست که گاهی متصدیان با توجه به دستگاه ها و نوع چاپ، ممکن است مقادیر متفاوتی را از عکاس درخواست کنند. مثلا رزولوشن  ۲۴۰DPI در برخی از چاپ های رنگی و یا ۶۰۰DPI در برخی از تصاویر سیاه و سفید خصوصا آنهایی که شامل طراحی با خطوط هستند تا چشم قادر به تشخیص پیکسل ها و نقطه ها نباشد، مورد استفاده قرار می‌گیرند و این از دلایلی است که رزولوشن پایه در بسیاری از پرینترهای لیزری سیاه و سفید،۶۰۰DPI است.

از نکات دیگری که در این زمینه باید در نظر گرفته شود این است که رزولوشن بالاتر تا حد خاصی، کیفیت چاپ بهتری ایجاد می کند اما بعد از آن حد خاص، به دلایل تکنیکی مثلا قابلیت پرینتر، کیفیت تصویر در اثر بالا بردن رزولوشن تغییر نمی کند و در واقع فقط حجم فایل ما زیادتر خواهد شد.

 

رزولوشن استاندارد برای مانیتورها و نمایشگرها، وب سایت ها (Computer Monitors و Video Projectors و Screens) دانستن رزولوشن مناسب برای نمایش در نمایشگرهایی چون مانیتورها، صفحه های نمایش و غیره از چند جنبه برای عکاسان و ادیتورها حائز اهمیت است. در ادامه به بررسی این جنبه ها می پردازیم.

رزولوشن می تواند امری تعیین کننده در اندازه عکس و دقت جزئیات عکس باشد، بنابراین باید به گونه ای انتخاب شود که در زمان نمایش، عکس از اندازه و جزئیات مناسب برخوردار باشد. اندازه و کیفیت نامناسب، قطعا در ارائه و تاثیر عکس نقشی منفی خواهد داشت. البته این اندازه و کیفیت مناسب، با توجه به هدف استفاده از عکس ممکن است متفاوت باشد. مثلا عکاسان حرفه ای در زمان ارائه عکس هایشان به وب سایت ها، ترجیح می دهند عکس از اندازه و کیفیتی برخوردار باشد که سوء استفاده های غیر قانونی مانند کپی و چاپ آنها ممکن نباشد اما در عین حال جزئیات مورد نظر عکاس را نمایش دهد.

از طرف دیگر هر چه رزولوشن بالاتر برود، حجم فایل بیشتر خواهد شد، فضای بیشتری از حافظه را اشغال خواهد کرد و طبیعتا در فایل های بزرگ، عملیات از ویرایش گرفته تا دانلود، کندتر انجام خواهد شد. لذا در موارد غیر ضروری بهتر است از رزولوشن های خیلی بالا استفاده نشود.

در دهه ۱۹۸۰ میلادی، سیستم عامل ویندوز (Windows)، رزولوشن استاندارد خود را ۹۶PPI و سیستم عامل اپل/مکینتاس (Apple/Macintosh) رزولوشن استاندارد خود را برابر با ۷۲PPI قرار دادند. علت این که رزولوشن ۷۲PPI توسط Apple انتخاب شد پیروی از سیستم رسمی چاپ حروف در آن زمان بود که استانداردی برابر با ۷۲ نقطه بر اینچ داشت. طبق استاندارد انتخابی Apple، یک اینچ دقیقا حاوی ۷۲ پیکسل بود و اندازه نمایش آن در مانیتور نیز یک اینچ بود که دقیقا منطبق بر اندازه چاپ یک اینچ در سیستم رسمی چاپ حروف بود که حاوی ۷۲ نقطه بود.

اگر چه حسن سیستم ۷۲PPI انطباق اندازه آن با استاندارد رسمی چاپ حروف بود، مشکلی هم در برداشت؛ از آنجا که اندازه استاندارد مورد استفاده در دستگاه های تایپ برابر با ۱۰ نقطه بود، Apple نیز برای نمایش حروف از این اندازه استاندارد استفاده کرد. اما هم خواندن حروف با این اندازه دشوار بود (خصوصا حروف کوچک لاتین) و هم با توجه به فاصله شخص با مانیتور، این اندازه کوچک بود و خواندن آن تا حدی دشوار می نمود.

از این رو  برای حل این دو مشکل، شرکت مایکروسافت استاندارد خود را به اندازه ۱/۳ بزرگ تر قرار داد و در نتیجه رزولوشن استاندارد برابر ۹۶PPI قرار گرفت. مشکل این روش این بود که اندازه استاندارد حروف در مانیتور، بزرگ تر از اندازه واقعی در چاپ استاندارد به نظر می رسید که بعدها با معرفی گرافیک وکتور (Vector Graphic) و نرم افزارهایی که بعدا نوشته شدند، این مشکل نیز کمرنگ شد.

زمانی این دو (۷۲PPI و ۹۶PPI) رزولوشن های مبنا بودند، اما سوالی که ممکن است هم اکنون پیش بیاید آن است که آیا امروزه با وجود امکان تنظیمات متفاوت برای رزولوشن نمایش، اندازه های بسیار متنوع نمایشگرها و استانداردهای متغیر، باز هم باید از این رزولوشن ها به عنوان مبنای عمل استفاده کرد؟

در پاسخ به این سوال باید گفت خیر؛ در اکثر مواقع استفاده از این ها به عنوان مبنای کار مفید نخواهند بود و تصوراتی از این دست که مثلا اگر تصویری برای نمایش در مانیتور و یا وب سایت آماده می شود باید رزولوشنی برابر ۷۲PPI و یک اندازه تعیین شده خاص داشته باشد تا همیشه تصویر در صفحه نمایش به طور کامل دیده شود و نیاز به بالا و یا پایین کشیدن و بزرگ و کوچک کردن صفحه نباشد، و یا برای اینکه اندازه دیده شده در مانیتور با اندازه چاپ یکی باشد در اغلب موارد اشتباه هستند.

برای مثال فرض کنید ما توسط سیستم عامل Windows، رزولوشن نمایش را ۱۰۲۴ در ۷۶۰ پیکسل تنظیم کرده ایم (یعنی مانیتور توانایی نمایش حداکثر ۱۰۲۴ پیکسل در یک بعد و ۷۶۰ پیکسل در بعدی دیگر را دارد) و عکسی با رزولوشن ۷۲PPI  و اندازه ای خاص به صورت کامل در صفحه نمایش دیده می شود و صفحه را پوشانده است.

حال فرض کنید همین عکس در همان صفحه نمایش وقتی دیده شود که رزولوشن نمایش، برابر با ۸۰۰ در ۶۰۰ پیکسل تنظیم شده است. قطعا تصویر بزرگ تر از صفحه خواهد بود زیرا مانیتور توانایی نمایش آن تعداد پیکسل را در یک زمان نخواهد داشت. در چنین حالتی برای اینکه تصویر را به طور کامل ببینیم باید صفحه را به بالا و پایین یا چپ و راست جابجا و در اصطلاح (Scroll) کنیم. حال اگر تمام پارامترهای عکس و رزولوشن نمایش ثابت باشد اما اندازه مانیتور کوچک تر شود، باز به همان دلیل فوق نمی توانیم کل عکس را با اندازه واقعی در مانیتور ببینیم.

برای سهولت و دقت بیشتر، امروزه برای کاربردهایی که تصویر توسط نمایشگرها دیده می شوند مانند وب سایت ها، مبنای اندازه و ابعاد تصویر براساس تعداد پیکسل هستند و اندازه ها توسط طراحان به گونه ای متناسب انتخاب می شوند.

به عنوان مثال اندازه متوسط مانیتورها و رزولوشن رایج مورد توجه قرار می گیرند. برای مثال در برخی از سایت های نمایش عکس، از عکاس خواسته می شود که ابعاد عکس شان حداکثر ۸۰۰ پیکسل باشد. همان طور که می بینید در این حالت اصلا رزولوشن عکس شما مبنای عمل قرار نمی گیرد و در بسیاری از نمایشگرها عکس شما به صورت کامل دیده می شود، حال عکس با هر رزولوشنی که باشد. البته این به این معنی نیست که هیچ توجهی به عواملی مانند رزولوشن نداشته باشیم. مثلا زمانی که قرار است تصویر با ویدئو پروژکتور پخش شود؛ گاهی ویدئو پروژکتورها رزولوشن نمایشی کمتری نسبت به مانیتورها دارند، در نتیجه در زمان تنظیم اندازه عکس با توجه به این مسئله، می توان از رزولوشن پایین تری استفاده کرد و حجم فایل تصویر پایین تر خواهد بود.

به طور خلاصه می توان گفت که برای تنظیم اندازه مناسب عکس جهت نمایش از طریق نمایشگرها اعم از صفحه مانیتور، پروژکتورها و... بهتر است در وهله اول، به اندازه ابعاد عکس با واحد پیکسل توجه داشت.

دو شنبه 14 مرداد 1392برچسب:, :: 13:11 ::  نويسنده : hr ashouri

آموزش عکاسی دیجیتال - اجزای دوربین دیجیتال ۳- لنز دیجیتال و منظره یاب


اجزای دوربین دیجیتال ۳- لنز دیجیتال و منظره یاب

 

لنز دیجیتال به علت تفاوت های ساختاری ای که در عکاسی دیجیتال خصوصا در بخش صفحه حساس (فیلم و سنسور) وجود داشت، سازندگان ناچار به ایجاد تغییرات خاص در لنزها و یا بهبود آنها شدند. اما به طور کلی، اصول کاری لنزها یکی است و بسیاری از لنزها به صورت مشترک در دوربین های آنالوگ و دیجیتال مورد استفاده قرار می گیرند. در این بخش به برخی از ویژگی ها و تفاوت های لنزها در عرصه دیجیتال و آنالوگ پرداخته می شود.

- یکی از ویژگی های لنز، قدرت تفکیک و ایجاد تمایز بین جزئیات بسیار ریز در تصویر است که با اصطلاحات کنتراست و رزولوشن لنز مشخص می شود. با ارائه سنسورهای تصویری با رزولوشن های بسیار بالا و پیکسل های ریز، بسیاری از لنزهای آنالوگ قادر به تولید کنتراست و رزولوشن مناسب برای این سنسورها نبودند. لذا سازندگان برای برآورده کردن نیاز دوربین های دیجیتال، ناچار به تولید لنزهایی با کیفیت تصویری بالاتر شدند که طبیعتا دوربین های آنالوگ نیز از آنها بهره مند شدند.

در شکل فوق در فاصله کانونی ۳۰۰mm، قدرت تفکیک در لنز سمت راست بیشتر است.


 

 

 

- بر  روی سطح سنسور تصویری (صفحه حساس)، میکرولنزی قرار دارد که تصویر را روی سطح سنسور متمرکز می کند. سطح سنسور پوشیده از سلول های نوری با ساختاری سه بعدی است که در بالا به نور حساسند. حال وقتی نور از لنز عبور می کند و به سطح سنسور می رسد، به سلول های نوری مرکز سنسور به طور مستقیم برخورد می کند.

حال آنکه هر چه از مرکز سنسور به سمت اطراف سنسورر می رویم، نور مایل تر به سلول های نوری برخورد می کند در نتیجه بخشی از نور به بالای سلول برخورد کرده و بخشی با برخورد به دیواره جانبی سلول به هدر می رود . این امر باعث هدر رفتن بخشی از نور و ایجاد تاثیری مانند خطای رنگی Chromatic Aberrations (ایجاد حاشیه رنگی در لبه اجسام) به خصوص در قسمت هایی با کنتراست بالا می شود. در این شرایط در لبه اجسام، حاشیه رنگی خصوصا ارغوانی ایجاد می شود. به این خطا در اصطلاح اتلاف نور و خطای رنگی یا Wide Angles, Purple Fringing and Light Falloff گفته می شود. در دوربین هایی با سنسور بزرگ تر، نوری که به بخش های انتهایی سنسور می رسد مایل تر است در نتیجه تاثیر این خطا تشدید خواهد شد. این خطا در لنزهای واید نیز تشدید می شود به همین دلیل برخی از سازندگان، برای کاهش این نقیصه، قطعاتی را جهت مستقیم کردن تابش نور، به انتهای برخی از لنزهای دیجیتال اضافه کرده اند.

نقص حاشیه های رنگی

- انعکاس نور از  سطح سنسور تصویری بیشتر از فیلم عکاسی است بنابراین احتمال ایجاد مشکلات تصویری مانند هاله های نوری، فلر و شبه (Flare, Ghost) در عکس بیشتر است. لذا برخی از سازندگان از لایه های پوششی خاصی (Coating) در بدنه داخلی لنزها استفاده می کنند تا انعکاس ها را به حداقل برسانند.

- تصویری که لنزهای معمول قطع کوچک تولید می کنند، منطبق بر صفحه حساس ۳۵mm یا Full Frame است. اما زمانی که از سنسورهای کوچک تر استفاده می شود، مقداری از تصویر حاصل از لنز در خارج از سطح سنسور تشکیل شده و بخشی کوچکتری از تصویر ثبت می شود. مثلا زمانی که از لنزهای سوپر واید یا فیش آی استفاده می شود، عکاس باید متوجه باشد که بخشی از انحنای اطراف کادر را از دست خواهد داد. در واقع در این حالت، بخشی از تصویر اتلاف خواهد شد.

عواملی از این دست باعث شد که لنزهایی مختص سایزهای کوچک تر طراحی شوند که به دلیل امکان استفاده از اجزا اپتیکی کوچک تر، مزایایی چون حجم، وزن و قیمت کمتر به همراه داشت (مانند لنزهای سری EFS در دوربین Canon و یا سری DX در دوربین های Nikon). البته باید توجه داشت که در اغلب موارد این لنزها با دوربین های Full Frame همخوانی ندارند، به این معنا که یا تصویر تولید شده کوچک بوده و همه سنسور را در بر نمی گیرد، یا اصلا قابل نصب بر روی بدنه دوربین نبوده و یا در صورت نصب، نم یتواند تصویر تولید کند. در شرایطی که از لنزهای معمول Full Frame برای سنسورهای کراپ استفاده می شود، عمق میدان بیشتر خواهد بود.

شکل سمت چپ قطر دایره تصویر در لنز EF Canon که Full Frame است و لنز کراپ EF-S در سمت راست

- از آنجا که به دلایل اپتیکی، تصویر تولید شده توسط لنز، در وسط از شارپنس و کیفیت بهتری برخوردار است، سنسوری که کوچک تر از تصویر حاصل از لنز است، بخش های وسط تصویر را ثبت می کند که  کیفیت بهتری دارد و مشکلات موجود در اطراف و گوشه های تصویر (مانند تیرگی یا عدم وضوح یا اعوجاج های شدید) را ثبت نمی کند.

- از آنجا که تصویر حاصل از سنسورهای کوچک تر، برای ارائه به بزرگنمایی بیشتری نیاز دارند، طبیعتا نقایص تصویری حاصل از لنز نیز در آنها بزرگ تر شده و بیشتر به چشم می آید. این هم یکی از عواملی است که بر لزوم استفاده از لنزهایی با کیفیت بهتر می افزاید.

- معمولا در دوربین های دیجیتال کامپکت، امکانی به نام زوم دیجیتال (Digital Zoom) قرار داده شده است. عکاس باید در نظر داشته باشد که این یک امکان اپتیکی نیست و در واقع بزرگ کردن بخشی از تصویر به صورت نرم افزاری است که مانند زوم کردن یک عکس در کامپیوتر با افت شدید کیفیت نیز همراه خواهد بود.

- به دلایل اپتیکی، معمولا عمق میدان لنز در دوربین های کامپکت بیشتر از دوربین های SLR است. 

 

منظره یاب و صفحه نمایش دوربین (View Finder & Camera Monitors) در عکاسی دیجیتال، برای دیدن منظره، کادر بندی و همچنین بررسی عکس قبل و بعد از ثبت می توان از منظره یاب یا مانیتور دوربین استفاده نمود. اگر چه در هر دو مورد هدف نمایش تصویر است، اما هر کدام مزایا و معایبی دارند که بر حسب شرایط، کاربردی نسبتا متفاوت به آنها می بخشد. برخی از دوربین ها از هر دو و برخی تنها از یکی بهره می برند.

صفحه نمایش یا مانیتور دوربین (Camera Monitor, Camera LCD) مانیتور دوربین، معمولا یک صفحه LCD با قطری بین ۱.۵ تا ۴ اینچ است که دیدن تصویر و تنظیمات یا منوها را قبل یا بعد از ثبت عکس فراهم می کنند.

در دوربین های کامپکت دیجیتال (DigiCams) با توجه به اینکه هیچ مانعی بین لنز و سنسور وجود ندارد، می توان همیشه تصویر را در مانیتور دوربین دید و کادربندی و بررسی عکس را در مانیتور انجام داد. در این حالت، شاتر و دیافراگم کاملا باز هستند و تصویر حاصل از لنز، مستقیما و همواره روی سنسور تشکیل شده و به مانیتور منتقل می شود.

در زمان ثبت عکس، دیافراگم از حالت باز به قطر مورد نظر تغییر کرده و شاتر بسته شده و به اندازه ای که سرعت شاتر تنظیم شده دوباره باز و بسته می شود و برای این فرآیند سنسور باید خاموش و روشن شود.

این فرآیند پدیده Shutter Lag را افزایش می دهد. این در حالی است که در دوربین های SLR، در حالت عادی شاتر بسته است و از این لحاظ، Shutter Lag کمتری دارند. همچنین از آنجا که برای تولید مداوم تصویر، همیشه سنسور در حال کار کردن است، گرم شده و اختلالات تصویری از قبیل نویز در سنسوری داغ بیشتر است.

اما از محاسن دیدن تصویر قبل از ثبت عکس این است که در بسیاری از موارد آنچه در مانیتور دوربین می بینیم شبیه آن چیزی است که ثبت خواهد شد زیرا مواردی مانند تراز سفیدی و برخی دیگر از جلوه ها روی آن اعمال شده است.

برخی از دوربین های Digicam (دیجیتال کامپکت) علاوه بر مانیتور به منظره یاب هم مجهز هستند. در شکل زیر نمای ساده ای از یک Digicam ارائه شده است. همان طور که مشاهده می شود در این حالت در View Finder خطای پارالاکس وجود دارد؛ اما LCD تصویر حاصل از لنز دوربین را نشان می دهد (Through the Lens و به اختصار TTL) و خطای پارالاکس ندارد.

بر خلاف دوربین های کامپکت، در دوربین های SLR، بین لنز و سنسور، آینه ای قرار دارد که تصویر حاصل از لنز را به منشور و در نهایت به منظره یاب منتقل می کند. در برخی از دوربین های امروزی به جای منشور ۵ وجهی (Penta Prism) از یک ساختار آینه ای ۵ وجهی (Penta Mirror) استفاده می شود.

آینه ۵ وجهی از منشور شیشه ای سبک تر و ارزان تر است اما در این روش تصویری که در منظره یاب دیده می شود کمی تیره تر است. با توجه به اینکه در دوربین هایSLR تصویر به صورت TTL در View Finder تشکیل شده، خطای پارالاکس وجود ندارد اما از طرف دیگر، در بسیاری از این دوربین ها نمی توان قبل از ثبت، تصویر را دید (Pre-View) و کادر بندی را در مانیتور دوربین انجام داد و فقط پس از ثبت است که می توان تصویر را در LCD دید (Re-View).

تکنولوژی های جدید امکان دیدن مداوم و کادر بندی تصویر قبل از ثبت را در مانیتور برخی از دوربین های SLR فراهم می کنند که به این امکان اصطلاحا Live View گفته می شود. تا به امروز از دو روش برای این منظور استفاده شده است. 

در روش اول که دو سنسوری هم خوانده می شود، علاوه بر سنسور اصلی، از یک سنسور کوچک با کیفیت پایین تر در کنار منظره یاب استفاده می شود. در این وضعیت تصویری که توسط لنز تولید می شود به منظره یاب و سنسور  دوم (معمولا CCD) که در منظره یاب است، منتقل می شود. در روش دو سنسوری، تصویر همواره از سنسور دوم  به LCD منتقل شده و عکاس می تواند از آن برای دیدن مداوم تصویر و کادربندی استفاده کند.

یکی از اشکالات این روش پایین تر بودن کیفیت سنسور دوم نسبت به سنسور اصلی است که باعث می شود تصویری که عکاس قبل از ثبت عکس می بیند، کیفیتی پایین تر از عکس اصلی داشته باشد. از سوی دیگر، در این روش آینه در جای خود باقی می ماند بنابراین اختلالی در سیستم فوکوس خودکار صورت نمی گیرد زیرا معمولا آینه برای فوکوس اتوماتیک مورد نیاز است. به علاوه، با توجه به اینکه برای Pre-View از سنسور اصلی دوربین استفاده نمی شود، سنسور داغ نمی کند. 

در روش دوم مانند دوربین های کامپکت، آینه بالا رفته و شاتر باز می ماند و تصویر از سنسور اصلی به طور مداوم به مانیتور دوربین منتقل می شود. از مشکلات این روش که در اکثر دوربین ها نیز مورد استفاده قرار می گیرد این است که علاوه بر مصرف باطری برای سنسور و مانیتور و تولید تصویر، مقدار زیادی از انرژی صرف بالا نگه داشتن آینه و باز نگه داشتن شاتر می شود. همچنین با توجه به بالا بودن آینه، ممکن است نفوذ گرد و غبار به سنسور بیشتر شده و یا  سیستم فوکوس خودکار نیز دچار مشکل شود. البته برخی از دوربین ها جهت رفع این نقص برای فوکوس خودکار، یا از روش فوکوس خودکار با استفاده از کنتراست در دوربین های کامپکت استفاده می کند یا به طور لحظه ای آینه را پایین می آورند و فرآیند فوکوس را انجام می دهند. به هر حال این روش ها زمانبر هستند.

مواردی که در زیر به آنها اشاره شده است، معمولا از معایب مانیتور دوربین و Live View محسوب می شوند:

  • Glare: در نورهای شدید مثلا زیر نور خورشید در ظهر، دیدن مانیتور و تشخیص جزئیات و رنگ ها بسیار دشوار است. البته مانیتورهایی که قابلیت تنظیم و افزایش روشنایی LCD یا همان Brightness را ارائه می دهند تا حدی از این مشکل می کاهند. همچنین سایه بان هایی مانند Screen Hoods و Pop up Shades و سطوح ضد Glare وجود دارند که روی صفحه نمایش دوربین نصب می شوند تا از Glare بکاهند.

سایه بان برای کاهش Glare

 

  • مصرف باتری تا حد زیادی بالا می رود.
  • ثابت و بی حرکت نگه داشتن دوربین در حالتی که دوربین را برای دیدن مانیتور دور نگه می دارید، دشوارتر است.
  • در زمانی که از منظره یاب اپتیکی و نه الکترونیکی نگاه می کنیم، مناظر را با رزولوشن و کیفیت بالای چشم می بینیم در حالی که مانیتورهای دوربین از نظر کیفیت تصویر و رنگ با محدودیت هایی مواجهند.
  • مانیتورهای دوربین نسبتا کوچک هستند.
  • به علت استفاده از سنسورهای مختلف، کیفیت عکس در دوربین های دو سنسوری با کیفیت Pre-View متفاوت است.

از محاسن Live Vew می توان به موارد زیر اشاره کرد:

  • ​ در شرایطی که از زاویه های غیر معمول و دشوار برای عکاسی استفاده می شود، استفاده از مانیتور دوربین می تواند به مراتب ساده تر از منظره یاب باشد به خصوص  مانیتورهایی که زاویه متغیر دارند (Articulated Screens). 

Articulated Screens

  • کل عکس را می توان در LCD دوربین دید در حالی که در منظره یاب بسیاری از دوربین ها، نمی توان کل کادر را مشاهده کرد. بنابراین خصوصا در زمانی که عکس های ماکرو و Close up می گیریم و اطراف کادر نقش مهمی در عکس دارند، دیدن کل کادر بسیار کلیدی است.
  • وقتی از Live View استفاده می شود، می توان تاریکی و روشنی عکس را تا حد زیادی تشخیص داد و نوردهی و فلش را راحت تر تنظیم کرد.
  • در تصویری که در LCD می بینیم بر خلاف منظره یاب برخی از جلوه ها و تنظیمات از جمله White Balance روی تصویر انجام می شود در نتیجه می توان تصور بهتری از نتیجه عکس داشت.
  • علاوه بر امکان بررسی تصویر، امکان نمایش دادن تصویر در LCD به دیگران در  زمان عکاسی و بعد از آن می تواند بسیار مفید باشد.

​ بسیاری از دوربین های دیجیتال را به می توان به کامپیوتر، تلویزیون و یا دیگر نمایشگرها متصل کرد و همزمان تصویر یا عکس ثبت شده را به صورت بزرگ و با کیفیت بالا مشاهده کرد.

منظره یاب (View Finder) به طور کلی در عکاسی دیجیتال با سه نوع منظره یاب مواجهیم:

۱- منظره یاب های معمول TTL که تصویر حاصل از لنز به آنها منتقل می شود. اکثر دوربین های SLR دارای چنین منظره یاب هایی هستند. در این حالت عکاس دقیقا همان چیزی را می بیند که لنز می بیند. اما باید توجه داشت که اکثر دوربین ها به علت محدودیت های اپتیکی، قادر به نمایش کل تصویر در این منظره یاب ها نیستند. 

۲- منظره یاب های اپتیکی که در دوربین های Point and Shoot و Range Finder مورد استفاده قرار می گیرند و تصویر را از لنز اصلی دریافت نمی کنند بلکه از دهانه دیگری منظره را می بینند. این امر باعث ایجاد خطای پارالاکس شده و باعث می شود تصویر ثبت شده دقیقا منطبق با تصویری که در منظره یاب دیده می شود نباشد. بعضی از این منظره یاب ها تصویری بزرگ تر از عکس نهایی داشته و در آنها کادرهایی قرار دارند که چارچوب تصویری که ثبت می شود را با توجه به فاصله کانونی لنز نشان می دهند. صفحه بزرگ تر می تواند به عکاس در کادربندی کمک کند.

۳- منظره یاب های الکترونیک که در برخی از دوربین های دیجیتال قرار دارند در واقع یک مانیتور LCD هستند که در منظره یاب قرار دارند و همان تصویر TTL که توسط سنسور دریافت می شود را به منظره یاب منتقل می کنند.  یکی از محاسن این نوع از منظره یاب ها این است که می توانند تمام منوها و کنترل ها را نمایش داده و عکاس نیازی به چشم برداشتن از منظره یاب برای انجام تنظیمات در مانیتور دوربین ندارد.

همچنین برای افرادی که برای دیدن مانیتور دوربین نیاز به عینک دارند، این نوع از منظره یاب ها بسیار مفید هستند زیرا می توانند با تنظیم متناسب دیوپتر منظره یاب با چشم، به وضوح کافی برای انجام تنظیمات و بدون استفاده از عینک دست یافت. تنظیم دیوپتر، تنظیمی است بر روی منظره یاب که با تغییر آن براساس ضعیف بودن چشم، تصویر واضح می‌شود درست مانند چشمی دوربین شکاری یا میکروسکوپ.

از عمده ترین اشکالات این نوع از منظره یاب ها رزولوشن و سرعت Refresh شدن تصویر است به طوری که در زمان حرکت دوربین ممکن است منظره یاب قادر به نشان دادن تمام فریم ها نباشد و بعضی از فریم ها را از دست بدهیم. همچنین گاهی نیمه کاره نگه داشتن کلید شاتر باعث از کار افتادن Refresh شده در نتیجه اگر در حرکت بوده باشید، ممکن است فریمی که می بینید با عکس نهایی متفاوت باشد.

دو شنبه 14 مرداد 1392برچسب:, :: 13:10 ::  نويسنده : hr ashouri

آموزش عکاسی دیجیتال - مقدمه

 

 

با وجود آنکه امروزه عکاسی دیجیتال و استفاده از تجهیزات و امکانات مربوط به آن در سطح آماتور و حرفه ای به صورت روز افزون در حال گسترش است، آنگونه که باید و شاید اصول ابتدایی و مبانی آن مورد توجه قرار نمی گیرد. حال آنکه آگاهی از این موارد، به خصوص در سطح حرفه ای، می تواند تاثیر بسزایی در کیفیت و جلوه های فنی و هنری عکاسی داشته باشد، از ثبت تصویر و ویرایش گرفته تا ارائه.

شاید یکی از دلایل این امر، این تصور اشتباه است که اصول و مبانی عکاسی دیجیتال با عکاسی آنالوگ یکی است، بنابراین دانش کافی در زمینه عکاسی آنالوگ می تواند عکاس را از دانش اصول پایه ای دیجیتال بی نیاز سازد. در حالی که در برخی از موارد اساسی مانند تنظیم میزان نوردهی نیز، استفاده از اصول آنالوگ می تواند مانع ثبت برخی از جزئیات و یا باعث ایجاد آسیب های تصویری در عکاسی دیجیتال شود.

از دلایل دیگر نادیده گرفتن برخی از اصول فنی دیجیتال، می توان به این نکته اشاره کرد که در عکاسی دیجیتال، به سادگی و سریع می توان عکسی را ثبت و مشاهده کرد. اما باید توجه داشت که الزاما این عکس بهترین نتیجه نیست و شاید با کمی دقت و توجه بتوان به نتیجه ای به مراتب مطلوب تر دست یافت.


در ادامه با اشاره به مبانی و اصول حرفه ای عکاسی دیجیتال، نکاتی اساسی و کلیدی در اختیار عکاسان و علاقه مندان در حوزه عکاسی حرفه ای دیجیتال قرار گیرد. دوره عکاسی دیجیتال در دو دوره ارائه می شود که در دوره اول تاکید روی اجزای دوربین دیجیتال و در دوره دوم تاکید بر ویژگی ها و کیفیت های بصری تصویر از نظر فنی و توصیفی است.

قبل از آغاز این دوره، لازم به ذکر است که در این دوره، هدف آموزش طرز استفاده از یک دوربین خاص یا تجهیزات دیجیتال نیست زیرا این موارد با توجه به تنوع ابزار و تجهیزات، بسیار متفاوت است و با رجوع به دفترچه راهنمای هر یک از این تجهیزات به سادگی قابل دسترس هستند. بلکه هدف اصلی، ارائه اصول و مفاهیمی است که در کلیه مراحل عکاسی دیجیتال باید مورد توجه قرار گیرند. لازم به یادآوری است که عکاسی تنها ثبت عکس نیست، بلکه فرآیندی است شامل ثبت عکس، ویرایش و در نهایت ارائه عکس.

دو شنبه 14 مرداد 1392برچسب:, :: 13:8 ::  نويسنده : hr ashouri

آموزش عکاسی دیجیتال - معایب و مزایای عکاسی دیجیتال


معایب و مزایای عکاسی دیجیتال

 

ظهور عکاسی دیجیتال با مشکلات و کاستی های بسیاری همراه بود که به مرور زمان، با پیشرفت های گسترده در عرصه تکنولوژی دیجیتال و مهندسی اپتیک، تا حد بسیار زیادی مرتفع شدند. به طور قطع، امروزه مزایا و تسهیلاتی که توسط عکاسی دیجیتال در اختیار عکاسان قرار گرفته، این نوع از عکاسی را به مراتب محبوب تر از عکاسی آنالوگ ساخته، یه طوری که رفته رفته عکاسی دیجیتال به طور کامل جایگزین عکاسی آنالوگ می شود.

البته هنوز، علیرغم محاسن بسیار زیاد آن نسبت به عکاسی آنالوگ، عکاسی دیجیتال با مشکلات و دشواری هایی نیز دست به گریبان است. در ادامه به پاره ای از محاسن و معایب مهم در عکاسی دیجیتال می پردازیم.

 

محاسن عکاسی دیجیتال - عکاسی دیجیتال امکان دیدن عکس، بلافاصله پس از ثبت آن را ممکن می کند. این امر مشکل غیر قابل پیش بینی بودن نتایج را تا حد زیادی رفع کرده است. همچنین عکاس پس از دیدن عکس می تواند در محل عکاسی نقائص مربوط به ثبت عکس را تشخیص داده و اقدام به گرفتن عکس های جدید با تنظیمات جدید کند تا نتیجه مطلوب حاصل شود. این در حالی است که در عکاسی آنالوگ، امکان سعی و خطا در محل عکاسی بسیار پایین است.


عکس های دیجیتال نه تنها از نظر کیفیت بسیار مطلوب بوده و با عکاسی آنالوگ قابل رقابت هستند، بلکه در دوربین های حرفه ای، کیفیت عکس های دیجیتال تا حد زیادی از آنالوگ پیشی گرفته است.

در عکاسی دیجیتال نیاز به تعویض دائمی فیلم ها متناسب با شرایط محیط نیست. همچنین نیاز نیست که عکاس منتظر تمام شدن فیلم برای تعویض باشد یا مجبور شود یک حلقه را نیمه کاره از دوربین خارج کند. به راحتی، در هر زمان و بدون تعویض صفحه حساس، می توان تنظیمات دوربین را متناسب با شرایط تغییر داد.

در کارت های حافظه کوچک امروزی، بدون نیاز به تعویض، می توان تعداد انبوهی از فایل های عکس را ذخیره سازی کرد و در مقایسه با فیلم در عکاسی آنالوگ، فضای بسیار کمتری را اشغال می کنند و بسیار سبک تر هستند.

کپی کردن و تکثیر تصاویر دیجیتال در تعداد بالا و بدون افت کیفیت بسیار ساده است.

طبقه بندی، دسترسی و نگهداری از فایل های دیجیتال در مقایسه با فیلم و عکس بسیار ساده تر است.

در طولانی مدت با حذف هزینه خرید فیلم، چاپ عکس و رفت و آمد برای آنها، عکاسی دیجیتال بسیار مقرون به صرفه است. همچنین با حذف زمان مورد نیاز برای مراحل فوق، در زمان نیز صرفه جویی می شود.

ارسال و به اشتراک گذاری تصاویر دیجیتال توسط شبکه های دیجیتالی، اینترنت، ایمیل و غیره بسیار ساده و سریع است. انتقال این تصاویر نیز به راحتی و با روش های بسیار گوناگون از قبیل ارتباط بی سیم، کابل، انواع کارت های حافظه و امکانات ذخیره سازی، صورت می پذیرد.

اعمال برخی از تنظیمات، تغییرات و جلوه های تصویری در زمان ثبت عکس یا بلافاصله پس از آن، توسط دوربین امکان پذیر است.

تصاویر دیجیتال را می توان به راحتی و در اسرع وقت و بعضا با کیفیت های بسیار بالا توسط پرینترها چاپ کرد. البته هنوز برای چاپ های حرفه ای نیاز به ماشین ها و ابزار دقیق است.

در اغلب مراحل عکاسی دیجیتال، دیگر نیازی به استفاده از مواد شیمیایی مضر برای انسان و محیط زیست نیست.

از مهمترین محاسن عکاسی دیجیتال، کنترل و امکانات بسیار گسترده ای است که در زمینه ادیت و تنظیمات عکس های دیجیتال در اختیار عکاس است. این کنترل ها و امکانات در عکاسی آنالوگ بسیار دشوار یا غیر ممکن هستند.

بسیاری از دوربین های دیجیتال، علاوه بر ثبت عکس، قادر به ثبت فیلم و صدا هم هستند.

عکس های دیجیتال را می توان به صورت Slide Show و یا به صورت Multimedia همراه با صدا، متن، فیلم و سایر جلوه های هنری ارائه داد.

 

معایب و دشواری های عکاسی دیجیتال - اغلب ابزار دیجیتال نسبت به رطوبت، ضربه، گرما و سرما آسیب پذیرتر از دوربین ها و تجهیزات آنالوگ هستند. بنابراین در نقاطی که شرایط فوق به حد بسیار زیادی می رسند، استفاده از این تجهیزات دشوارتر خواهد بود.

دوربین های دیجیتال معمولا گران تر از دوربین های آنالوگ هستند.

میدان های الکترومغناطیسی قوی می تواند کار تجهیزات دیجیتال را مختل کند. مثلا در جاهایی که دوربین نزدیک کابل های فشار قوی برق است.

با توجه به اجزای الکترونیک و مکانیسم های پیچیده ای که در دوربینه ا و ابزار دیجیتال مورد استفاده قرار می گیرند، تعمیر آنها در محل عکاسی، غیرممکن یا بسیار دشوارتر از تجهیزات آنالوگ است.

در عکاسی آنالوگ می توان از فیلم های متفاوت با شرایط متفاوت استفاده کرد مانند فیلم های حساس به مادون قرمز در حالی که در عکاسی دیجیتال با یک صفحه حساس ثابت روبرو هستیم.

اگر چه بسیاری از دوربین های آنالوگ نیز به باتری نیاز داشتند، ضرورت و نیاز به باتری در عکاسی دیجیتال به مراتب بیشتر حس می شود. دوربین ها و تجهیزات دیجیتال به میزان بیشتری به انرژی الکتریکی نیاز دارند. این امر، باتری و منابع تولید برق را به یکی از عوامل اصلی و مهم در در طراحی تجهیزات دیجیتال تبدیل کرده است.

تاخیر ناشی از آماده سازی و فرآیندهای دیجیتال در زمان عکاسی:

  • The Startup Time مدت زمانی است که طول می کشد تا پس از روشن کردن، دوربین آماده ثبت عکس شود. در بسیاری از دوربین های حرفه ای امروزه، این زمان بسیار پایین است. مثلا در دوربین Canon EOS 7D این زمان برابر با ۰.۱ ثانیه است. جدول زیر شامل اطلاعاتی در مورد برخی از دوربین های Canon از جمله Startup Time و Shutter Lag است (منبع).

  • The Shutter Lag به تاخیری که از زمان فشار دادن دکمه شاتر تا ثبت واقعی عکس اتفاق می افتد، می گویند. این تاخیر ناشی از فرآیندهایی است که قبل از ثبت عکس اتفاق می افتد، مانند White Balance و Autofocus Focus، تنظیم نورسنجی، تمیز کردن سنسور و غیره. این مقدار در دوربین های حرفه ای بسیار پایین آمده است. مثلا در دوربین Canon EOS 7D برابر با ۰.۰۵۹ ثانیه است. (رجوع به جدول بالا کنید) می توان با نیمه کاره فشار دادن و نگه داشتن دکمه شاتر، این بخش از فرآیندها را انجام داد و در زمان مناسب دکمه را کاملا فشار داد. در این حالت در زمان فشار دادن کامل دکمه شاتر، با Shutter Lag مواجه نخواهیم شد.
  • The Processing Deley زمانی است که صرف برخی از فرآیندهای دیجیتال مانند کاهش نویز (Noise Reduction) روی عکس ثبت شده، اعمال و در کارت حافظه ذخیره سازی شود.

صفحه قبل 1 صفحه بعد

درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان jebril و آدرس jebril.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان



نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید هفته :
بازدید ماه :
بازدید کل :
تعداد مطالب : 194
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1